شمعی به میان ما برافروز
    درباره‌ما
    ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
    این سایت در بستر پلتفرم پی‌نوشت ارائه و پشتیبانی شده است
    وقت خوب نتفلیکستیری در تاریکی

    تیری در تاریکی

    روزی که مارک راندولف پی‌برد که دارد شغلش را از دست می‌دهد با خودگفت:«من یک کسب و کار جدید راه می‌اندازم». اصلا نمی‌دانست چه کاری می‌خواهد بکند، فقط می‌خواست چیزی را روی شبکه‌ی جهانی اینترنت بفروشد. او می‌خواست چیزی شبیه به سایت آمازون راه بیندازد، ولی به جای کتاب چیز دیگری بفروشد اما هنوز دقیقا نمی‌دانست چه چیزی. بهار سال ۱۹۹۷بود و چند ماهی می‌شد که راندولف رئیس بخش بازاریابی شرکتی به نام پیورآتر یا در شهر سانیویل کالیفرنیا شده بود. در اواخر سال ۱۹۹۶ شرکت پیورآتریا یک کسب‌وکار نو پا نرم افزاری نه نفری را خریده بود که راندولف به عنوان مدیر بازار یابی آن کار می‌کرد. راندولف با فکر خود کرده بود که در این ادغام، کار خود را از دست خواهد داد اما یکی از مؤسسان و مدیرعامل سی و شش ساله‌ی پیورآتریا به نام رید هستینگز از او خواسته بود تا بماند و به گسترش روزافزون شرکتش کمک کند.
    عصر اینترنت را در چند شغل کوتاه مدت در کسب و کارهای راندولف، سپیده دم نو پای مختلف گذرانده بود. او بیش از آن هفت سال از عمرش را برای ساخت سیستم بازاریابی ارتباط مستقیم با مصرف کننده در شرکت عظیم نرم افزاری بورلند اینترنشنال صرف کرده بود. او کسب و کارهای نو پا را به دلیل وجود فضای باز برای بروزخلاقیت دوست داشت، به ویژه زمانی که این شرکت‌ها به دلیل خلاقیت‌شان توسط شرکت‌های دیگر خریده یا به سهامی عام تبدیل می‌شدند و او و دیگر مدیران از مزایای بازخرید، نظیر سبدهای سهام با ارزش و مرخصی بهره‌مند می‌شدند.
    این وضع در دهه ۰ ۱۹۹در سیلیکونولی عادی بود.
    سیلیکونولی سرزمینی مسطح، سبز و آفتابی بود که از شرق به سواحل جنوبی خلیج سانفرانسیسکو و از غرب به کوهستان سانتاکروز منتهی می‌شد. در آن‌جا کسب و کارهای نو پا در عرض۲۴ وقت خوب نتفلیکس یک یا چند سال شکوفا می‌شدند، با انبوه دلارهای سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر آبیاری می‌شدند و بعد به سرعت توسط سرمایه‌گذاران خصوصی یا شرکت‌های بزرگ و پولدار بلعیده می‌شدند؛ شرکت‌هایی که تور خود را برای خرید ایده‌های نو در عرصه‌های نرم افزار، مهندسی زیست‌ دارو، مخابرات و دنیای بزرگ اینترنت پهن کرده بودند. این وضع نشان از یک تب طلا جدید داشت. سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر تا پایان دهه ۰ ۹بیش از هفتاد میلیارد دلار نقدینگی به کسب و کارهای نو پای سیلیکونولی تزریق کردند. سرعت تغییر اوضاع به حدی تند و وفور پول به اندازهای زیاد بود که بسیاری از کارآفرین‌ها فرصت نیافتند یا نیازی نداشتند که سود برداشت کنند یا حتی تا مدت‌ها به شرکت‌هایشان سر بزنند. این میزان از سرعت، فرسایشی شده بود و از هر‌رفت هرروز بالاترین برگ خود را رو کند تا مشخص شود کسب و کار تازه شکست می‌خورد یا پیروز خواهد شد. کسب پول آسان بود اما کارآفرین‌ها باید دهها و گاهی صدها برابر اصل سرمایه را به عنوان سود به سرمایه‌گذار اولیه برمی‌گرداندند.
    ریسک زیاد، بخشی از معادله و عاملی بود که هر کس، از صاحبان ملک گرفته تا شرکت‌های کرایه لوازم دفتری، آن را بخشی از کار تلقی می‌کردند؛ زیرا موقعی که کار به تسو یه حساب می‌رسید ارقام نجومی بودند. وقتی هم که کارها درست از آب در نمی‌آمد، می‌توانستید شانه‌هایتان را بالا بیندازید و سراغ ایده‌ی بعدی بروید. راندولف درباره ّ ی پذیرفتن پیشنهاد هستینگز مبنی بر کار در پیورآتریا مرد چون می‌خواست چند ماه مرخصی بگیرد و همراه همسرش لورین و سه فرزند کوچکش به مسافرت برود.
    برای مطالعه بیشتر لطفا به فایل کتاب مراجعه کنید.